بشیر

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم......کین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

بشیر

خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم......کین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت

  • ۰
  • ۰

یا ایها العزیز  

مسنا و اهلنا الضّر

و جئنا ببضاعة مزجاة  

فاوف لنا الکیل

فتصدق علینا

انّ الله یجزی المتصدقین...

  • اسماعیل گریزان
  • ۰
  • ۰

نور

هو
**
 عامه پندارند که به نور می بینند،
خاصه بر این نکته ی لطیف التفات یابند که جز نور نمی بینند (یعنی جز نور، نادیدنی است)
لیکن اولیا واقف بر این امرند که جز نور نمی بینَد (یعنی بیننده نیز خود اوست)

پس بدان که به نور می بینیم و هر آینه جز نور نمی بینیم  و نیز بیننده جز خودِ نور نیست که دیدار می کند مر خویشتن را در خویشتن


گویند دل آیینه آیین عجب است                     
در وی رخ شاهدان خود بین عجب است
در آینه روی شاهدان نیست عجب               
خود شاهد و خود آینه ی این عجب است
(ابوسعید)
**
اعیان همه شیشه های گوناگون بود
کافتاد برآن پرتو انوار وجود
هرشیشه که بود سرخ یا زرد و کبود
خورشید در آن شیشه همانگونه نمود
(عبدالرحمن جامی)
**
آفتابی در هزاران آبگینه تافته                   
پس به رنگ هر یکی تابی عیان انداخته 
در همه صورت تویی و نیست خود صورت تورا         
وین حقیقت حیرتی در رهروان انداخته
(عراقی)
**

  • اسماعیل گریزان